آخوند صدرالدین شریعتی٬ رئیس دانشگاه «علامه طباطبایی» میگوید وی عدهای از استادان این دانشگاه را بدلیل «سوء رفتار با دختران مردم» بازنشسته کرده٬ در دانشگاه علامه دیگر «پنبه و آتش» در کنار هم قرار ندارند و قبلا در این دانشگاه پسرها بر سر یک دختر «چاقوکشی» میکردند.
به گزارش سایت دیگربان، شریعتی این اظهارات را در گفتگو با شماره روز چهارشنبه (ششم شهریور ماه) روزنامه «کیهان» بیان کرده است.وی گفته است: «یک عده از استادها اخراج بودند به خاطر همین مسائل، سوء رفتار با دختران مردم٬ ما برای حفظ احترام و شأنشان بازنشستهشان کردیم.»
شریعتی که سالهاست ریاست دانشگاه «علامه» را بر عهده دارد٬ به تعداد این استادان اشارهای نکرده و توضیح بیشتری در این زمینه نداده است.
مهمترین گزارههای این گفتگو:
● من سال ۴۶ درامتحان تافل اعزام به خارج شرکت کردم. در امتحان هم پذیرفته شدم و قرار بود بورس شوم برای آمریکا، هزینهاش را هم دانشگاه میامی پذیرفته بود. پدرم فوق العاده ناراحت بود. اما به هر ترتیب اتفاقاتی پیش آمد که از این کار منصرف شدم و به حوزه رفتم.
● بسیاری از خوابگاهها در گذشته اینترنت نداشتند، اما الآن بعضیهایش اینترنت بدون سیم هم دارند.
● فیلتر هم داریم؛ البته آنهایی که میروند در حوزه مسائل علمی هیچ مشکلی برایشان نیست. یعنی اگر کسی احیاناً برود دنبال دانلود کردن فیلمهای مبتذل و این چیزها، محدودیت دارد.
● فضای سبز باعث میشود دانشجو آرام شود اخلاقش خوب شود مشکلاتش کم شود. حالت تهاجمی نداشته باشد.
● بنده سایت خودم در دسترس همه است، هر کسی هر چه دلش میخواهد روی سایت من مینویسد بلافاصله هر روز صبح بنده سایتم را چک میکنم، دانشجو یک ارتباط الکترونیکی مستقیم با من دارد.
● بسیاری از مطالب {علیه من} حاصل القائات مسموم است...متأسفانه در مورد شخص من، یک خرده پیش داوریها از جریانات سیاسی وجود دارد سعی میکنند به دانشجوها القا کنند که دانشگاه چنین است، چنان است؛ رئیسش چنین است چنان است؛ سخت میگیرد.
● یادتان هست دو سال قبل، سه سال قبل، سعادت آباد، پل مدیریت؛ آن پسر ۲۸ ضربه چاقو زد به آن دختر خانم. متأسفانه هر دوی آنها دانشجوی ما بودند. دانشجوی دانشکده ادبیات ما بودند... ما ریشهیابی کردیم، دیدیم اینها کنار هم در کلاس نشستهاند، گفتوگویی کردهاند، خندهای کردهاند، پیامکی دادهاند، پیامکی گرفتهاند، جزوهای و از این جور چیزها. این پسر خیال کرده است این دختر دلش او را میخواهد. بعد رفته خواستگاری و جواب منفی شنیده، بعدش هم تهدید کرده و باقی ماجرا. اینکه ما آمدیم ساماندهی کلاسها را انجام دادیم به خاطر جلوگیری از همین مفاسد است.
● مادری آمد اینجا پیش من گریه میکرد، میگفت آقای شریعتی دخترم هم شوهر دارد، هم بچه دارد؛ اما یک پسر دانشجو نشسته است زیر پایش دارد از بین میبردش. رفتم هر دو را آوردم اینجا با آنها صحبت کردم. دیدم خانم فوق لیسانس است، پسر لیسانس. متعجب بودم چه طور شده است که این زن فوق لیسانس با یک پسر لیسانس همنشین شده. از خودش پرسیدم، گفت من چند درس پیش نیاز داشتم، من را فرستادند درسهای پیش نیاز را در گروه اینها بگیرم و کنار این پسر نشستم و...
● دخترها میآیند میگویند به ما عزت دادید، ما میرفتیم پای تخته گزارش بدهیم، سمینار بدهیم، از آن ته کلاس متلک به ما میگفتند آب میشدیم پای تخته از خجالت. حالا به طور کامل سؤالاتمان را میپرسیم، کنفرانسمان را هم میدهیم، هیچ کسی هم نیست که به ما متلک بگوید و بسیار بسیار راضیاند از کلاسها.
● فواید این کار را در رشد کیفی دانشجویان هم میبینیم، برای مثال از وقتی این کار را کردیم معدلهای دانشجویان تا دو نمره رشد کرده است، قبولیهای ما زیاد شده است.
● ما سال اول بیش از ۱۲۰۰ مشروطی داشتیم، کلاسها را که مجزا کردیم به کمتر از ۶۰۰ نفر رسید. یعنی نصف شد حتی کمتر از نصف...بروید آمار کمیته انضباطی را ببینید، آن زمان اگر نگاه کنید دهها پرونده داشتیم از مسائل مختلف اما الان ما پروندهای در کمیته انضباطی نداریم، به حداقل رسیده است. چرا؟ چون تا پیش از این کار عملا آتش و پنبه را کنار هم میگذاشتیم و انتظار داشتیم اتفاقی نیفتد.
● طبیعت و سرشت این است که پالس روانی به هم داده میشود. چرا اسلام گفته است اگر خانمی جایی نشست و بلند شد، آقا ننشیند جایش. چرا؟ برای اینکه این گرما و این آثار روانی منتقل میشود.
● روزی که ما آمدیم، در دانشکده حقوق، بر سر یک دختر چهار تا پسر چاقو کشیدند. باور میکنید؟ در دانشگاه چاقو کشیدند....{اما حالا} دخترها یک گوشه نشستهاند بین دو امتحان سؤال میکنند، درس میخوانند؛ پسرها هم آن طرف درسشان را میخوانند، نه اینها به آنها کار دارند، نه آنها به اینها.
● دیگر ارتباطات {دانشجویان دختر و پسر} مثل آن روزها نیست؛ حواسشان به درس است، آن روز به بهانه جزوه، به این بهانه که استاد چه گفت؟ سؤال چه بود؟ برخی ارتباطات ناسالم برقرار میشد.
● شما بروید از معاونت دانشجویی بپرسید این ازدواجهایی که از آشنایی در کلاس و دانشگاه شروع میشود چقدر دوام دارد؟ اکثرشان به طلاق منجر میشود. همدیگر را در دانشگاه میبینند دلبستگی پیدا میشود، چهار روز دیگر یک چاخانتر و یک آدم پرروتری پیدا میشود حرفهای دیگری میزند و اینها از هم جدا میشوند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر